گنجشک و خدا


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من بهترین وبلاگ خوش آمدید. این وبلاگ تاسیس شده است تا تمامی نیاز های شما را در دنیای اینترنت بر طرف کند. سعی کنید هر روز به بهترین وبلاگ سر بزنید زیرا مطالب این وبلاگ روزانه آپدیت میشود.شما میتوانید نظرات و انتقادات خود را با ما در میان بگذارید.با تشکر نویسنده بهترین وبلاگ خاک زیر پای همه شما سید علی.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بهترین وبلاگ و آدرس thebestweblog.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 379
:: کل نظرات : 6

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :

RSS

Powered By
loxblog.Com

بهترین وبلاگ در جهان THE BEST WEBLOG

گنجشک و خدا
13 تير 1393 ساعت 16:39 | بازدید : 121 | نوشته ‌شده به دست سید علی | ( نظرات )

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت :می اید من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود ویگانه قلبی ام که درد هایش را در خود نگه می دارد.  سرنجام گنجشک روی شاخه ای از درختان دنیا نشست.فرشتگان چشم به لبهایش دوختند گنجشک هیچ نگفت.وخدا لب به سخن گشود:که با من بگو از ان چه سنگینی سینه ی توست.  گنجشک گفت:لانه کوچکی داشتم  ارامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام.تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟چه می خواستی از لانه محقرم؟کجای دنیا را گرفته بود؟  وسنگینی بغض راه بر کلامش بست و دیگر هیچ نگفت. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.  خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی.باد را گفتم تا لانه ات را وازگون کند.انگاه تو از کمین گاه پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.  خدا گفت:وچه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم وتو ندانسته به دشمنی ام برخاستی.  اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت . های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد!گریه




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: